روزها و شب ها با درسا
سلام عشق مامان
این مدت اینقدر ما رو مشغول خودت کردی اصلا فرصت نشد بیام چیزی واست بنویسم..
آخه میدونی اینقدر بانمک شدی که نگوووو....
ماشالا دختر آروم و ساکتی هستی..ولی وقتی گرسنه ات بشه جیغ هایی میزنی که بیا و ببین ..
شبا هم معمولا سه بار واسه شیر بیدار میشی و دوباره میخوابی..البته بعضی وقتا هم خوابت نمیاد و یک ساعت بیداری و همه جا رو خوب نگاه میکنی...
وقتایی هم که بیداری باهات بازی میکنیم و تو هم شیرین شیرین واسمون میخندی.... بخاطر رفلاکسی که داری دکتر داروهایی داده که بعضی هاشون تلخن و ما هز فرصت استفاده میکنیم و با ترفندهایی اونا رو به خوردت میدیم............. ببخشید نفسم ولی مجبوریم!!!!
همه همه خیلی دوستت دارن..وقتی از رشت برمیگردیم اونا دلتنگت میشن و وقتی میخوایم بریم رشت اینا ....
خلاصه ما موندیم که کدوم طرفی باشیم!!!!!!
راستی تازگی واسمون زبون درازی هم میکنی قربونت بشم من....
با حرکات دستت که میره سمت دهنت نشونمون میدی که گشنه ای و وقتی متوجه ات نشیم از اون جیغ هایی که تعریفش رو کردیم میزنی...
خواب توو کریر رو خیلی دوست داری... بابایی هم کالسکه رو آورده توو خونه ... ما هم تکونت میدیم و رات میبریم تا تووش بخوابی...
راستی حموم کردن رو خیلی خیلی دوست داری و توو حموم ساکت ساکت می مونی عشقم